بررسی مفهوم سبک در عکاسی با تاکید بر جنبش پیکتوریالیسم مقاله

چکیده:
این پژوهش در پی رسیدن بهتعریفی از سبک در عکاسی، بهروش توصیفی-تحلیلی و با استفاده از نظریات اندیشمندان، نخست به اهمیت دستیابی بهیک نظام سبکشناسی میپردازد و ضرورت شناخت سبکِ آثار هنری مختلف را بررسی مینماید. سپس بهتقسیمبندی سبک با استفاده از نظریۀ واقعیت روانشناختی پرداخته میشود که بر این اساس، سبکها بر دو دستۀ کلی سبک عمومی و سبک فردی تقسیم میگردند. در ادامۀ این واکاویها، بهتبیین تعریفی دقیق از هر کدام از انواع سبک در دو ساحت عمومی و فردی پرداخته شده و بر اساس نظریۀ واقعیت روانشناختی و بررسی آن در جنبش پیکتوریالیسم، نتیجه این میشود که اگرچه سبک عمومی، راهی بهدرونیت هنرمندان ندارد، با اینحال، تُهی از مفهوم نیست و در تفسیر آثار، نقش بهسزایی را ایفا کرده و امکان درک درست تصاویر، در جایگاه تاریخ هنر را فراهم میسازد. در پی رسیدن بهتعریفی دقیق از مفهوم سبک فردی، تعاریف ارایه شده از آن، بر اساس تأکید بر مؤلفههای مختلف نظیر فرم، محتوا، موضوع و ویژگیهای اثر بررسی گردیده که در نهایت، نتیجه این شد که سبک فردی متأثر از واقعیت روانشناختی است و همچنین رابطهای درونی و عمیقتر با خود هنرمند دارد. این پژوهش در انتها با بررسی سبک عمومی در عکاسی پیکتوریالیستی هر منطقه، عوامل تأثیرگذار بر پیدایش سبک عمومی را بررسی نمود و نتیجه گرفت که علیرغم شباهتها و تفاوتها در سبک عمومی آثار عکاسانه در مناطق مختلف، هر عکاس متأثر از واقعیت روانشناختی، بهسبک فردی در آثارش رسیده است.
خلاصه ماشینی:
در ادامۀ اين واکاوي ها، به تبيين تعريفي دقيق از هر کدام از انواع سبک در دو ساحت عمومي و فردي پرداخته شده و بر اساس نظريۀ واقعيت روان شناختي و بررسي آن در جنبش پيکتورياليسم ، نتيجه اين مي شود که اگرچه سبک عمومي ، راهي به درونيت هنرمندان ندارد، با اين حال ، تهي از مفهوم نيست و در تفسير آثار، نقش به سزايي را ايفا کرده و امکان درک درست تصاوير، در جايگاه تاريخ هنر را فراهم مي سازد. در پي رسيدن به تعريفي دقيق از مفهوم سبک فردي ، تعاريف ارايه شده از آن ، بر اساس تأکيد بر مؤلفه هاي مختلف نظير فرم ، محتوا، موضوع و ويژگي هاي اثر بررسي گرديده که در نهايت ، نتيجه اين شد که سبک فردي متأثر از واقعيت روان شناختي است و همچنين رابطه اي دروني و عميق تر با خود هنرمند دارد. According to the theory of psychological reality, although the general syle has no way into the spiritual workings of artiss, it is not devoid of concept and plays an essential role in the interpretation of works and allows the correct undersanding of images in the art hisorical context. از نظر ولهايم ، داشتن واقعيت روان شناختي به اين معني است که سبک فردي بخشي از اندوختۀ ذهني هنرمند بوده و تأثير به سزايي در نحوة کارش دارد، درحالي که سبک هاي عمومي فقط براي سازماندهي و طبقه بندي آثار، مورد استفاده قرار مي گيرند که متعاقب آن نتيجه مي گيرد که سبک هاي عمومي فاقد ارزش توضيحي هستند (١٩٤ :١٩٨٧ ,Wollheim).